کودکی با پای برهنه روی برفها ايستاده بود و به ويترين فروشگاهی نگاه میکرد.
زنی در حال عبور بود که کودک را ديد.
کودک را به داخل فروشگاه برد و برايش کفش و لباس خريد و گفت: "مواظب خودت باش."
... کودک رو به زن کرد و گفت: "ببخشيد خانوم شما خدا هستيد؟"
زن گفت: "نه من يکی از فرزندان خدا هستم."
کودک گفت : "میدانستم با او نسبتی داريد
25283 بازدید
2 بازدید امروز
7 بازدید دیروز
49 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian