پاره آجر
روزي مردي در اتومبيل خود با سرعت فراوان از جاده كم رفت و آمدي مي گذشت. ناگهان يك پسر بچه
خردسال كه در كنار جادهايستاده بود يك پاره آجر به سمت او پرتاب كرد.
پاره آجر به اتومبيل او برخورد كرد . مرد فورا پايش را روي ترمز گذاشت، ماشين را نگاه داشت و سريع پياده شد و به دنبال پسربچه دويد .
پسر بچه مقداري دويد و ناگهان در كنار يك شكاف بزرگ كه در جاده قرار داشت ايستاد.
... پسر بچه گفت "اينجا جاده خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبور مي كند. چيزي نداشتم تا شما را متوجه خطر كنم و ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم .
در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيم كه آنها كه دوستمان دارند مجبور شوند براي يك تذكر يا هشدار ساده ، پاره آجر به طرفمان پرتاب كنند .
شنبه 13 اسفند 1390 - 6:02:38 PM